حکومت ولایتی ؛ حکومت وکالتی

با روشن شدن مطالب یاد شده ، اگر سرپرست جامعه ، سمت خود را از مردم دریافت کند تا کارهای آنان را بر اساس مصلحت و رای خودشان انجام دهد ، وکیل آنان خواهد بود و چنین حکومتی ، « حکومت وکالتی » است ؛ ولی اگر حاکم اسلامی ، سمت خود را از خداوند و اولیاء او یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم ( علیهم السلام ) دریافت نموده باشد ، منصوب از سوی آن بزرگان ، و سرپرست و ولی جامعه خواهد بود و چنین حکومتی ، « حکومت ولایتی » است .

در حکومتی که بر اساس ولایت است ، فقیه جامع الشرایط ، نائب امام عصر ( علیه السلام ) و عهده دار همه شؤون اجتماعی آن حضرت می باشد و تا آن زمان که واجد و جامع شرایط لازم رهبری باشد ، دارای ولایت است و هرگاه همه آن شرایط یا یکی از آنها را نداشته باشد ، صلاحیت رهبری ندارد و ولایت او ساقط گشته است و او از سرپرستی امت اسلامی منعزل است و نیازی به عزل ندارد .

اما اگر حاکمی بر اساس وکالت از مردم ، اداره جامعه را در دست گیرد ، وکیل مردم است و همان گونه که مردم وکالت را به او داده اند و او را به این مقام نصب کرده اند ، عزل او از این مقام نیز به دست خود آنان است و چون عزل وکیل ، طبعا جایز است ، مردم می توانند هرگاه که بخواهند ، او را عزل کنند ؛ اگر چه هنوز شرایط لازم را دارا باشد و هیچ تخلفی از او سر نزده باشد . از سوی دیگر ، اختیارات چنین حاکمی ، اولا مربوط به انجام کارهایی است که مردم در جامعه اسلامی اختیار آنها را دارند و در کارهایی که در اختیار مردم نیست و در اختیار امام معصوم است ، حق تصرف و دخالت ندارد(2)و ثانیا در غیر این مورد نیز اختیارات او به اندازه ای است که مردم بپسندند و صلاح بدانند و لذا دایره حکومت و اختیارات او ، از جهتی مقید به زمان است و از جهت دیگر ، محدود به مواردی است که مردم مشخص کنند .

جز نظام جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر ولایت و رهبری الهی است ، همه حکومت های دموکراتیک و شبه دموکراتیک جهان ، حکومتی بر مدار وکالت دارند . در آن جوامع ، به دلیل بدفهمیدن دین خداوند از سویی ، و به دلیل غروری که از پیشرفت های علم تجربی حاصل گشته و علم پرستی و اومانیسم و انسان مداری رواج یافته از سوی دوم ، و نیز شهوت گرایی و لذت طلبی بی حد و حصر آنان از سوی سوم ، اساسا احساس نیازمندی به وحی الهی و هدایت انسان های معصوم منصوب از سوی خداوند وجود ندارد و آنان ، عقل خود را در ساختن جامعه ای مطلوب و رساندن انسان به سعادت نهائی کافی می دانند و به همین دلیل ، قوانین کشور را خود وضع می کنند و هر آنچه اکثر مردم بخواهند ، متن قانون خواهد شد ؛ اگر چه آن قانون ، موافق با وحی الهی نباشد . محور حکومت وکالتی ، همانا حکومت « مردم بر مردم » است ؛ یعنی حکومت آراء جامعه ( نمایندگان جامعه ) بر خود جامعه ؛ و بازگشت چنین حکومتی ، به حکومت « هوا بر هوا » خواهد بود ؛ زیرا هر چه مخالف وحی است ، هوای نفس است و مشمول کریمه « افرایت من اتخذ الهه هواه » (3)می باشد .

این نکته که در گذشته به آن اشاره شد و در فصل پنجم نیز به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت(4)، نباید مورد غفلت قرار گیرد که در حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ، همانند حکومت مبتنی بر ولایت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امام معصوم ( علیه السلام ) ، مردم ، ولایت خدا و دین او را می پذیرند نه ولایت شخص دیگر را ؛ و تا زمانی ولایت بالعرض و نیابتی فقیه را اطاعت می کنند ، که در مسیر دستورها و احکام هدایت بخش خداوند و اجرای آنها باشد و هر زمان که چنین نباشد ، نه ولایتی برای آن فقیه خواهد بود و نه ضرورتی در پذیرش آن فقیه بر مردم ؛ و از این جهت ، ولایت فقیه و حکومت دینی ، هیچ منافاتی با آزادی انسان ها ندارد و هیچ گاه سبب تحقیر و به اسارت درآمدن آنان نمی گردد .

2 . برای توضیح بیشتر ، ر ک : ص 172 و 217 .3 . سوره جاثیه ، آیه 23 .4 . ر ک : ص 94 ، 133 ، و 254 .

منبع : کتاب ولایت فقیهُ ولایت فقاهت و عدالت - آیت الله جوادی آملی

https://hawzah.net/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

المصطفی منتظرگرافیک پایدار وب چگونه از بيماري هاي رواني در امان باشيم خودنویس طلایی آرمان نامه ها یک روز بادبادک میشوند :) اسکای دانلود